وبسایت خبری کوردنیوزر،خبرها و رویدادهای ایران و جهان و مناطق کردنشین را در معرض دید بازدید کنندگان وکاربران محترم قرارمیدهد.ولازم به ذکراست وبسایت کوردنیوزکاملامستقل و وابسته به هیچ یک از جناحهای سیاسی نمیباشد. باتشکر مدیر وبسایت :علیرضاحسینی سقز
سه شنبه 23 / 11 / 1390 ساعت 3:2 | بازدید : 5360 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )

کیومرث صالح می گوید :

برای تکمیل گزارش به زندان رفتم . هنگامی که با یکی از افسران وارد زندان شدم قاضی محمد در حال خواندن نماز بود . افسر مزبور خبر اعزام قاضی ها به تهران را به مشارالیهم داد صدر و سیف قاضی بسیار مسرور شدند و اما قاضی محمد از حضور و اعلام خبر ما کوچکترین تغییری بخود راه نداد قاضی ها وسایل خود را جمع کردند و از افسر مسئول خوستند جهت تامین مخارج سفر از منازلشان برای انها پول بیاورند اما نامبرده گفت مسئوولیت سفر و تامین هزینه ها بر عهده ارتش است . هر قاضی در معیت 10 سرباز مسلح ، سوار یک خودرو نظامی شد . عصر همان روز مقررات منع امد و شد و حکومت نظامی در مهاباد اعلام شد در میدان «چوار چرا » خانه سه طبقه ای وجود داشت که یک در ان به سوی میدان باز می شد این خانه از روز پیش به بهانه اسکان موقت هیات اعزامی تخلیه شده بود اتومبیل حامل قاصی محمد که جلو دو خودرو دیگر حرکت می کرد در میدان چوارچرا متوقف شد قاصی محمد سئوال کرد : چرا اینجا توقف می کنید ؟ افسر پاسخ داد : مبدا حرکت جنابعالی به تهران از اینجاست . هنگامی که قاصی محمد از اتومبیل پیاده و وارد راهرو شد ، دادستان نیکوزاد و چند سرباز مسلح را به همراه رئیس بهداشت که تازه از تهران وارد شده بود ، دید بر روی یک میز قرانی قرار داده شده بود . در ان لحظه قاصی متوجه شد که سفر تهران فریبی بیش نبوده است . دادستان سرهنگ نیکوزاد حکم دادگاه را قرائت و به قاصی اعلام کرد حکم هر چه سریعتر باید اجرا شود .

سرهنگ نیکوزاد به قاضی گفت : هر چه سریعتر وصیت نامه ای تنظیم کنید . قاصی نیز بلافاصله پشت میز نشست و شروع به نوشتن وصیت نامه کرد در مدتی کوتاه چندین صفحه نوشت اما بزودی خسته شد و از ملای مهاباد خواست سخنان او را در وصیت نامه یادداشت نماید قاضی محمد بسیار با تانی سخن می گفت : " فلان زمین و فلان مکان و فلان مسجدو مدرسه و بیمارستان را تاسیس کنید تا ایندگان از ان استفاده کنند ". همگامی که وصیت نامه به پایان رسید ، حدود 5/2 ساعت به نماز و راز و نیاز با خدا گذشت دادستان از طولانی شدن نماز قاضی کاملا عصبی شده یود پس از اتمام راز و نیاز قاضی از دادستان خواست مطالب دیگری بعنوان مردم کردستان به وصیت نامه بیفزاید دادستان دستور داد کاغذ و قلم اماده کنند . قاضی محمد به ملا گفت : هر چه می گویم بنویس ملا پاسح داد : قربان چه بنویسم ؟ شاید دادستان اجازه ندهد قاضی محمد بتندی پاسخ داد :

دادستان کیست که به من امرو نهی کند ؟ انچه من می گویم بنویس .

کیومرث صالح در ادامه می گوید :

قاضی محمد مطالب را به فارسی ادا کرد و از ملا خواست ان را به کردی بنویسد . ملا گفت : قربان ! نمی دانم به کوردی بنویسم . قاضی محمد با ناراحتی گفت : اینهم یک دیگر از بدبختی های ملت کورد و خود نوشتن اغاز کرد :



|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1


نكته
جمعه 19 / 11 / 1390 ساعت 10:12 | بازدید : 7940 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )

به نام آزادي ... زنده باد اخلاق ... سلام بر عدالت ...

انسانيم . مسلمانيم . طرفدار اخلاقيم. خواهان آزادي هستيم . از بي عدالتي خسته ايم . دم از شجاعت و مردانگي مي زنيم . خود را با اصل و نسب مي پنداريم و وارث سال ها فرهنگ

و تمدنيم . آفرينمان باد !

به بهایی اندک : انسانيت خود را فراموش مي كنيم . مسلمانيمان را به باد حراج مي گذاريم . آزادي را در نابودي ازادي ديگران مي دانيم . عدالت را تنها براي خود مي خواهيم .

خود را در پناه مردان پنهان مي كنيم و شجاعان را به كام مرگ مي فرستيم . تيشه بر ريشه اصل و نسب ديگران مي زنيم و ميراث خوار فرهنگ و تمدن مي شويم و براي كودكانمان بي فرهنگي و ويراني به ارث مي گذاريم. واي بر ما !

شهر به هم ريخته است ! مردمان شادمانند ! دشمنان موزيانه خنده هاي فتحشان بر لب !

خفته اند اين مهربان همسايگانم شاد در بستر ! مبارك است " نماينده ما رد صلاحيت شده است " . نماينده من ، نماينده تو ، نماينده ما ! وای بر ما...

آبروي انسان را به حراج گذاشته ايم ! اخلاق در مسلخ قدرت قرباني مي شود . سياست سجده بر سياستمداران مي كند . آزادي خودكشي كرده است . شيطان عربده مي كشد .

فرشتگان گريانند . واي بر قدرت ...

آهاي وارثان محمد و ابراهيم .... در چه حا لي ايد ! اين عيد قربان نيست ! این بزمگاه شيطان است ! فريب نامردمي است ! مرگ اخلاق است ! ...

دست نگه داريد! اين مرد را ما انتخاب كرديم . اين مرد را ما بزرگ كرديم . اين مرد زاده اورامانات است . اين مرد به زبان من و تو سخن مي گويد . اين مرد خانه و خانواده دارد . در دفتر مشق فرزندان او نيز نوشته اند : بابا نان داد ..

آهاي فرزندان كاوه ... فرزندان خود را قرباني مكنيد .. این فــر ایزدی نیست .. شــــر شیطانی است .. وای بر قدرت ... واي بر ما ...

آن من است او، هي! مبريدش

جان من است او، هي! مزنيدش



|
امتیاز مطلب : 7
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3


صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 511 صفحه بعد

منوی کاربری


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
نظر سنجی

بنظرشماكدام يك ازشهرهاي كردنشين زيربيشترهدف تهاجم فرهنكي قراركرفته است؟

آرشیو مطالب
خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



دیگر موارد
چت باکس

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)
تبادل لینک هوشمند

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان kurdnews و آدرس kordstan.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را د




آمار وب سایت

آمار مطالب

:: کل مطالب : 5108
:: کل نظرات : 149

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 47

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 21508
:: باردید دیروز : 19421
:: بازدید هفته : 51241
:: بازدید ماه : 90185
:: بازدید سال : 2094043
:: بازدید کلی : 5994222